کاظم کلانتری | شهرآرانیوز - نمیتوان درباره «تومان» به این راحتیها چیزی نوشت. فیلم دوم فرش باف آن قدر گیج کننده و بازیگوش است که میتواند تا حد زیادی عصبیات کند و در همان حال از اینکه با این روایت پر جزئیات چنین از کوره دررفتهای به وجدت بیاورد؛ یا با به هم ریختگی و شلوغی میزانسن و پلان سکانسهای عجیبش آرامت کند و با قابهای ساکن و پلانهای کُندش آشفته. «تومان» به واقع جمع اضداد است و عامدانه ماهیتی پارادوکسیکال و ملغمه گونه دارد و با تمام اینها واجد یک منطق درونی ویژه که سخت درک میشود.
مرتضی فرشباف، در یک چرخش جسورانه از مسیر سینمایی استادش (عباس کیارستمی) و حتی فیلم قبلی خودش، چارچوب کلی فیلم جدیدش را بر تلفیق سبکهای مختلف گذاشته است و میخواهد در چهار فصل، دیوار بین فیلمهای هنریتجربی و سرگرم کننده را فرو بریزد. بگذارید در چند کلمه فیلمش را توصیف کنم: بی شکل، آشفته، نامنظم، غیرشفاف، فرّار، سیال، متغیر، و مهمتر از همه جسور، ساختارشکن، و یاغی درست مثل اسبی که سوارکارش را به ناگاه زمین میکوبد. نگاه من به «تومانِ» سرکش اینگونه است که اگر افسارش از دست کارگردانش خارج شده (ممکن است در نظر مخاطب دیگری اینگونه نباشد) و باعث سرنگونیاش شده خودش پیروزمندانه از خط پایان گذشته است. عجیب نیست که قدرت و غنای چنین فیلمی از این توصیفات باشد؟ تقریبا اطمینان دارم زمان فیلم بیشاز اینها بوده و کارگردان برای اینکه بیشاز این روی اعصاب مخاطب یورتمه نرود، در یک قمار سخت به چنین تدوینی رسیده است؛ البته که در یک توجیه دمدستی میتوان سرعت فیلم در پرش از بخشهایش را به ذات و محتوای قصه ربط داد؛ پس فیلم منطق دراماتیکش را از نمایش تغییر سریع رتبه اجتماعی شخصیتهایش و بیشازحدنماندن در حسوحال آنها بعد از شکست و پیروزی به دست میآورد. مخاطب باید درست شبیه نگاه مطمئن و سرخوشانه و افسوسوار «داوود» در نمای پایانی فیلم به همهچیز نگاهی سریع، اما عمیق داشته باشد و این کار سادهای نیست.
ویژگی اصلی «تومان» کولاژ و بنانهادن داستان بر یک خرده فرهنگ عجیب و اتکا به بوم گرایی است. داستان در گنبد کاووس اتفاق میافتد، جایی که چندجوان دور هم جمع شده اند تا با شرط بندی روی بازیهای فوتبال و مسابقات اسب سواری، حرص و طمعشان را سیراب کنند، خوش بگذرانند و دیوانه بازی دربیاورند. تلاش رقت بار و تراژیک «داوود» (با بازی درخشان میرسعید مولویان) برای پیروزی در شرط بندی، نماینده تام و تمام فروپاشی ارزشهای اخلاقی و اجتماعی آن هاست.
تماشای «تومان» به گیرافتادن در یک منگی و سرگیجه تمام عیار میماند که به شدت به تأویل مخاطب وابسته است. به راحتی نمیتوان سقوط و صعود «داوود» و ابهام نهفته در اعمالش را دریافت؛ باید صبر داشت و چندبار این تجربه عجیب را از نظر گذراند، با این امید که شاید بیشتر از یک نور در تاریکیهایش پیدا کرد. معنا و مفهوم «تومان»، همانطور که در جشنواره فجر محلی برای درگیری بود، حالا در زمان اکران عمومی اش هم، موافقان و مخالفان سرسختی خواهد داشت.
در ادامه بخوانید
پرسشهایی بدون پاسخ درباره «قهرمان» و سینمای اصغر فرهادی
نگاهی به فیلم «پوست» یا چطور با منشور قصه، شیشه طلسم سینمای ایران را بشکنیم؟